امروز از کناره یه پسره رد شدم داشت با دوس دخترش تلفنی حرف میزد

یهو گفت:قهرنکن دیگه مگه من میمون زشته احمق تو نیستم؟؟ :|

بعد انتظار دارین طوفان نیاد؟؟زلزله نیاد؟؟وهابی نیاد؟

امروز ماه رمضون شروع شد از امروز:

پست +18 نداریم

روزی یه پست بیشتر نمیذاریم

پست غذا و اب میوه ممنوع

سرساعت باهم نماز میخونیم

اونایی که روزه نمیگیرن همین الان بگن دیگه نمیام وبشون

پستا همه مذهبی باشه لطفا

رییس بسیج

من الله التوفیق

(اون موهاتم بذار تو!!)

من یه بار چند سال پیش روزه گرفتم 

هنوز گشنمه :|

چگونه در ماه رمضان تشنگی خود را برطرف کنیم؟

ابتدا لیوانی را پراز تف کرده و در یخچال میگذارید و بعد از خنک شدن سر میکشید

همانطور که میدانید آب دهان روزه را باطل نمیکند!!

اگه فحش بدی نه من نه تو :)

من برم دنبال اکتشافات بعدی...

خب،سلااااااااااام!

من بازگشتم...بالاخره!!

جاتون خالی رفته بودم مشهد....چقدررررر مشهد تغییر کرده!!!

چقدر وسیع شده!!

رفتم حرم کلی دعا کردم ولی واسه هیچکدومتون دعا نکردم!

چیه خو یادم نبود!!

وااااای موقع برگشت تو هواپیما(الان فهمیدید ما با هوا پیما رفتیم مشهد یا بیشتر توضیح بدم؟؟)

یه خانواده کنار ما بودن یه دختر کوچولوی ناز داشتن...اینقد گوگولی بود!

ولی...

برگشت ساعت12 بود منم میخواستم بخوابم...

دختره یا گریه میکرد یا ونگ میزد یا میگفت عزیزی عزیزی عزیزی 

یا میگفت مامان یامیگفت اب میخوام یا میگفت بگل(بغل)!!!

یعنی من تو دلم فقط داشتم فحشش میدادم!!

خب اخه دختره ی بوووق کل هواپیما رو گذاشتی رو سرت خفهههههههه شووو دیگهههههههه!!

یعنی دلم میخواست از همونجا خودشو عزیزیشو مامانشو پرت کنم پایین!!

از همه بدتر دختره داشت دوساعت داد میزد اب میییییییییییییییخوام،مامانش همینطور داشت نگاهش میکرد

بعد از 200باری که گفت اب میخوام بالاخره مامانش گفت نمیشه خیلی اب خوردی!

خو میمردی زودتر بگی این بچه خفه شه؟؟

ولی درکل سفر خوبی بود!!

از امروز هم سعی میکنم پست زیاد بذارم!

راستی،ماه رمضان مبارک خروووووووها!!

(خروووو به لهجه ی شیرازی هست)

داشتم یکی از مصاحبه های ادامو میدیدم یه جمله ی قشنگ گفت گفتم بذارم اینجا فیض ببرید:

Be who you wanna be!!

امروز با بچه ها رفته بودیم باغ ارم همینطور که راه میرفتیم گفتم من نمونه دولتی قبول بشم همه اتون رو مهمون میکنم!

نگین:اره دیگه میریم هفت خوان قسمت سنتی!!نفری 100 تومن میفتی!

من:حتما!!میبرمتون بابابستنی دونفری یه فالوده میخرم براتون!!

نگین:غلط کردی!!

داشتم با مامانم صحبت میکردم تکه ایی از صحبتامون...

من:مامان میدونستید که چشم ابیا خیلی محدودن ؟اروپا و امریکا هم اکثرن چشم سبزن ابی زیاد ندارن!

مامانم:حالا تو دوس داری چشم بچه هات چه رنگی بشن؟

من:آبی!!ولی اگه به شانس منه که میشن قهوه ایی سوخته!

مامانم:ولی اینکه ژن چشم سبز بابابزرگت به تو رسیده باشه و بچه هات چشم رنگی بشن زیاده!!

(توجه:چشم بابا بزرگم سبز بود چشم مامانم عسلی!از شانس منم چشمام قهوه ایی سوخته شده!!)

خب بگذریم داشتم میگفتم

من:حالا ژن بابابزرگ هم به من نرسید،نرسید!!مهم نیست که!من که بالاخره چشم بچه هام سبز میشن!

مامانم:چطور؟؟؟؟؟

من:چون چشم باباشون سبزه!!

مامانم:اونوقت باباشون کیه؟؟

من:آدام دیگه!

مامانم:آره آره!حتما!!!!بشین تا بیاد!

من:میااااد!!!

وقتی...